محل تبلیغات شما

من واسه هیچکدوم از لحظات زندگیم هیچ توصیفی نداشتم،شاید بعدها جملاتی ساختم با واژه هایی ک کمی نزدیک به حقیقت بود.
از نظر من هیچ حقیقتی وجود نداره تا وقتی تجربه نشده و 
هرکسی از زبون خودش عباراتیو بیان میکنه که فکر میکنه اسمش حقیقته،
اما نیست.
حتی اگه تموم اون لحظه رو حرف بزنه و توصیف کنه بازم همه اش نیست.
حتی اگه فیلم ضبط شدشو نشون من بده، بازم میگم نیست.
حقیقت اون تجربهَ س.
اون تجربه ای ک گاهی تموم احساسات ادمیو فلج میکنه یا گاهی ام انقدری بهت حس های مختلف رو میده که لحظات خوب یا بدت رو بسازه
شاید احساس،حقیقی ترین حقیقیتی باشه که بشر داره،
اما کدوم بشری بر طبق احساساتش عمل میکنه؟
بشری که همیشه نهی کرده از عمل به احساسات.
و نادیده گرفتن و عمل به منطق ازمایش شده و اثبات شده ی قبلی که اونهم همراه با شاخه ها و شعبه های احتمالی دیگه ایه و بازم یه نفر توی اون با احساساتی قلمو جلو برده.
این بین ادمای عادی نهی میشن،
از عمل به حقیقت خودشون.

 

یک جرعه از جام خیال

کاش عمل به احساس میشد.

یک دربسوی خوشبختی...

عمل ,اون ,حقیقت ,میکنه ,رو ,بازم ,عمل به ,حتی اگه ,نیست حتی ,به حقیقت ,همیشه نهی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

حمیدمظاهری راد تهران کالا